اگزیستانسیالیسم در سه پرده

پرده اول (بنیان و مبانی اگزیستانسیالیسم)

1.قرن 20،قرنی که انسانها به درون خود می نگرند.قرنی که وجود انسانی از رگه های اومانیسم هویدا شده است در همین هیاهو موجی از افسردگی و غم و تاریکی و نمود فاشیسم جهان را فرا می گیرد. مرگ و میر و از دست دادن عزیزان از زندان تحمل خارج می شود و دیگر جایی برای صبر و آرامش وجود ندارد. ما حصل این خود نگری کشفی بزرگ را در جهان بوجود می آورد و آن وجود است!

متمرکز شدن بر تجزیه و تحلیل دنیای وجود زمینه ای برای راه یافتن انسان به دنیایی تازه از زندگی بود که ابعادی تاریک را برای او تداعی می کرد چرا که این راه و گسترش پیروانش مرهوم به گمگشتگی ذهنی انسان بوده است.

چیزی که در دوران نکبت بار انسانی جنگ جهانی اول حاکم شد حس در بند بودن را به انسان القا کرد.حس نا امیدی و رکور پس از جنگ جهانی دوم زمینه ساز بوجود آمدن و واگیر شدن این نگرش شد.حس خوشبینی در جامعه پس از جنگ جهانی اول و اواسط قرن مصیبت نابود شد.این نابودی توسط فلاسفه اگزیستانسیالیسم تشدید گردید،از سویی دیگر آن چیزی که روح انسان را در بند کرده بود قوانین سخت گیرانه و به دور از حقیقت دین بود که توسط سلطه کلیسا بر افکار و زندگی مردم سنگینی می کرد. چه بسا در چنین فشاری گرایش به اگزیستانسیالیسم طبیعی باشد.

2.فلسفه اگزیستانسیالیسم بر اصالت وجود انسان و آزادی انتخاب و اراده استوار است. بر انسانی که در جستجوی معنای زندگی فراتر از تجارب و باورهای دینی است. بر اصالت وجودی که انتخاب آزاد و مسئولیت شخصی او از حیات مادی اش نشات می گیرد. اگزیستانسیالیسم انسان را بری از بسیاری از قوانین و هنجارهای قومی و مذهبی می داند و آنها را اعتباری و بی اساس می شمارد و بر این تاکید دارد که انسان مختار به انتخاب آزاد است.

3.مفاهیم اساسی اگزیستانسیالیسم:

+ بشر آزاد است.

+ طبیعت انسان را بر اساس انتخاب آزاد انتخاب می کند.

+ مبارزه ی فرد برای زندگی مبارزه علیه طبیعت فردی خود است.

+ تصمیمات انسان همواره با عواقب هستند.

+ چیزهایی هستند که منطقی نیستند اما وجود دارند.

+ مسولیت شخصی و نظم وانضباط اموری حیاتی هستند.

+ میل دینوی بیهوده است.

+ ثروت و لذت بردن سبب زندگی خوب نیست.

+ ارزشهای اجتماعی و کنترل ساختارفردی

+ علم باعث خواهد شد همه چیز بهتر باشد.

+ مردم ذاتا خوب هستند و جامعه و عوامل خارجی مخرب هستند.

+ دلایل عقلانی برای کلام وحی الهی وجود ندارد.

پرده دوم (اگزیستانسیالیسم اجتماعی)

اگزیستانسیالیسم از طیف وسیعی از ایدئولوژی های فلسفی- مذهبی و سیاسی است.اما هیچ توافق کلی از آرمانها و اعتقادات در یک مجموعه خودسرانه وجود ندارد.سیاست های مختلف متفاوت است، اما هر فرد در جامعه به دنبال نوعی نگرش خود محور است.

اندیشمندان اگزیستانسیالیسم اندیشه نا امید را در یک نظام ارجح باورهای اخلاقی و روشمند زندگی با تفکرو استدلال
آزادی محور ادغام کردند. اگزیستانسیالیسم به عنوان یک معلم اخلاق دینی توسط علمای منکر وجود خدا و بدون هیچگونه مسولیت اخلاقی بوجود آمد. فلاسفه این اندیشه کیرکگارد( فیلسوف مذهبی) ، نیچه (ضد مذهبی) ، سارتر و کامو (به خدا اعتقاد نداشتند) بودند. بین این فلاسفه سارتر از این جهت که در ابعاد اجتماعی این نگرش را گسترش داد به عنوان شخص اول قرن 20در این مکتب مطرح گردید.

این مکتب با ابزار شانس،شرط،انتخاب،آزادی به تفسیر هستی می پرداز اما همنچنان معتقد است که محوری که برای تفسیر هستی لازم است باید به نوبه ی خود منطقی و اثبات پذیر باشد.

اگزیستانسیالیسم جستجو و سفر برای یافتن وجود حقیقی مفهوم خود در زندگی است.

پرده سوم(اگزیستانسیالیسم دینی)

اینکه اگزیستانسیالیسم را با مسحیت و وجوه دینی در میدان بررسی قرار دهیم،ما را با دو نگرش نو گرا و سنتی روبرو می کند. و این تضاد به خوبی در افکار دو نگرش مشخص است با این مسئله که مرز بین این دو انسانیت و الوهیت است.

1.اگزیستانسیالیسم سکولار جنبشی فلسفی است که در حال بدست آوردن محبوبیتی روز افزون است؛و به آرامی جای خود را در برخی محافل لیبرال مسیحیت بازکرده است. اما نگرش مسحیت سنتی تر از آن است که با این موج فلسفی سازگار باشد.

جنبش اگزیستانسیالیسم در قرن 20 با سیمایی ضد دینی و ایمانی مطرح شد.و این به این معنا بود که وجود مفهوم خدا در فلسفه نمی تواند دلیل بر وجود مطلق و حقیقت وجودی او باشد.

+ اگزیستانسیالیسم معتقد است که حاکمیت جامعه باید جدای از مفهوم دینی باشد و باید به شکلی خود مختار اداره شود و مفهوم زندگی از حیات افراد در دنیا ایجاد شده است.در حالیکه مسیحیت خدا را دانایی و قدرت مطلق می داند و خلق را دلیل بر وجود خالق می پندارد و مفهوم حیات و زندگی دنیوی را تلاشی برای حیات جاودانه می داند در حالیکه اگزیستانسیالیسم اعتقادی به جاودانگی ندارد.

+ اگزیستانسیالیسم معتقد است که انسان از تحمیل ارزشهای اخلاقی آزاد است و مسیحیت سنتی اعتقاد دارد که ارزشهای متعالی خدا حقوقی اخلاقی است و جهان شمول می باشد.

+ اگزیستانسیالیسم حقیقت را نگرش و برداشت هر فرد می داند.در حالیکه مسحیت مدعی است که خدا قدرت مطلق است و حقیقت محض.

+ اگزیستانسیالیسم انسان را وجود جوهری می داند در حالیکه مسیحیت معتقد است که ماهیت انسان از خدا مقدر است.

در نگرش اگزیستانسیالیسم دینی طیف گسترده ای از باورها و اعتقادات مغایر با مذهب و دین الهی وجود دارد. کیرکگارد و بعد از او کارل بارث تلاش زیادی برای کلام و به خصوص ایمان مسیحی سازگار با اگزیستانسیالیسم کردند.