تناقض نومن و فنومن کانت

یادداشت

تناقض نومن و فنومن کانت

فرشاد نوروزی

ابتدا تعریف این دو واژه؛ فنومن یعنی آنچه که از راه تجربه و حس قابل درک است و نومن یعنی آنچه که از راه تجربه قابل درک نیست.
کانت و پیروانش معتقدند که ذهن تنها می تواند ظواهر و پدیده ها (فنومن) را بشناسد و از شناخت نومن ها ناتوان است.البته از دیدگاه کانت شناخت نومن ها از طریق عقل ممکن نیست اما از طریق اخلاق امکان پذیر است. برخی اندیشمندان بر این عقیده اند که فهمیدن و تبیین دقیق جهان با استفاده از روش علمی ممکن است و روش علمی یعنی مشاهده دقیق و آزمون نظریه ها توسط تجربه؛ البته این دیدگاه مطلق نیست بلکه تاکید دارد که بر اساس تجربیات و مشاهدات رایج هر چیزی را می توان با درجه خوبی از قطعیت تبیین کرد.
نومن ها به مثابه اصول اخلاقی و ماوراء عقلی نیستند بلکه ادراک نومن ها نیز در پرتو ظرفیت های شناختی و ذهن صورت می پذیرد.مجربات تنها از طریق آزمون بدست نمی آیند بلکه این نیز پرتویی از ظرفیت شناختی ذهن انسان است.
اما ایده آلیست دوگانه ای که از دکارت و کانت متولد می شود؛ ایده آلیست دکارت یک طرفه و قائم بر سوژه است بر این اساس با رئالیسم هیچ رابطه ای ندارد ولی ایده آلیست کانت دو سویه است و با رئالیسم مرتبط است.
صورت و ماده ای که کانت در شناخت مطرح می کند این اقتضا را دارد که ایده آلیست او با رئالیسم ارتباط داشته باشد،اما در اینجا ائده آلیست کانت استعلایی است و رئالیسم او تجربی؛کانت هم ذهن و هم عالم خارج را به دو بخش تقسیم می کند،ذهن از شهود حسی متاثر می شود و از این طریق ماده خام شناسایی فراهم می گردد.
تا اینجا کار ذهن یک کار تجربی است ولی ذهن مقولات را که زمینه ای فرا تجربی دارند بر مواد خام شناسایی انطباق می دهد و بدین نحو شناخت حاصل می گردد؛این یک ایدئالیست استعلایی است.
کانت جهان خارج را به دو بخش تقسیم می کند؛نومن و فنومن. وی اعتقاد دارد فراتر از عالم تجربه یک واقعیت ناشناخته نفس الامری وجود دارد که از آن به ذات معقول یا نومن تعبیر می کند.علت اینکه ذهن نمی تواند به عرصه عالم نومن قدم نهد این است که برای شناسایی دو ابزار بیشتر ندارد ؛ یکی حس و دیگری فاهمه.
محسوس شدن امری به معنی زمانی بودن آن است؛مفاهیم محض فاهمه هم تنها بر شهودات فراهم از تجربه حسی قابل اطلاق اند. بنابراین نومن قابل شناسایی نیست پس شناسایی ما تنها به فنومن تعلق می گیرد که دارای حقیقت تجربی است و ذهن در قالب زمان و مکان می تواند آن را شهود نماید.و این همان معنی رئالیسم تجربی است آنچه که متعلق شناخت ما قرار می گیرد یک عین تجربی محسوس است که قابل شهود حسی است.
از دیدگاه کانت قوانین فیزیک نیوتن در عالم خارج دارای کلیت و ضرورت است،این کلیت و ضرورت البته دارای تقدم و تاخر زمانی است لذا کانت بحث زمان و تقدم و تاخر زمانی را مطرح می کند تا علیت به لحاظ فیزیکی را تبیین کند.علیت آنگاه که بر محتوای تجربه فنومن پدیدار یعنی طبیعت محسوس و بالطبع امور مشروط اعمال می شود منجر به شناخت می شود و در عین حال بسیار مفید و لازم است.قوانین فیزیک نیوتنی حاصل این تلاقی ذهن و عین هستند.
اما اگر عقل از تجربه فراتر رفته (یعنی به حوزه نومن شئ فی نفسه) به دنبال امر نامشروط برآید نه تنها معرفتی حاصل نمی شود بلکه مغالطات فراوانی نیز در اینجا پدید می آید.
اصل علیت از دیدگاه کانت ؛ اگر در طبیعت تغییر معینی روی دهد ما به دنبال علت معینی می رویم اما تناقض در این وجود دارد که کانت وقتی از نومن یا شئ فی نفسه سخن می گوید تصدیق می کند که نومن وجود دارد.
کانت اعتقاد دارد که نومن است که باعث فنومن می شود بنابراین مفهوم علیت به قبل از فنومن یعنی به نومن برمی گردد حال آنکه علیت را صرفا در فنومن قابل اعمال می داند و البته این یک تناقض است.
تمام/.