فضیلتِ سکوت، بردگیست

نگاهی به جایگاه زن در ادبیات یونان باستان (بخش اول)

فرشاد نوروزی

بازنمود جایگاه و شخصیت زن در میان سلسله ملل دوران باستان با طرد اجتماعی و جایگاه شهروندی درجه دوم پیوند خورده است. پیرو قوانین بدوی که بشر مدرن خود را عاری از آن می داند خیانتی بزرگ در طول تاریخ علیه زنان وجود داشته است، آن پس زدگی و ظلمی است که بی روا بر آنان روا داشته شده است. در کلیت سیمای ادبی یونان هومر از شاخص ترین ادیبان و سرآغازی برای روایت مکتوب در میان هموطنانش محسوب می شود در نظر او زن فارغ از فریبندگی و مکر همواره عامل جنگ و حسد و در طبقه بردگان، احشام و غنیمت ها ملحوظ است. زنان مجرد محصور در برخی محدودیت های اجتماعی بودند و پس از ازدواج نیز صرفاً بدان ها به عنوان ابزار نگریسته می شده است و از طرفی امکان تحصیل نداشتند، البته فیثاغورث در انجمن خود زنان را نیز آموزش می داده است. هسیود نیز به عنوان دیگر چهره ی شاخص ادبیات یونان کلاسیک در دو اثر مهم خود یعنی کارها و روزها و تئوگونی نفرت از زن و سرشت اهریمنی او را به تصویر می کشد: «زئوس بی درنگ به کفاره ی آتش، برای انسان ها عذابی دردناک نازل کرد…براساس نقشه ی زئوس، فرزند کرونوس[ خدای زمان] در هیئت باکره ای نجیب قالب زد.»[i] در این گزاره هسیود مشخصاً زن [اشاره به خلقت پاندُرا] را مجازاتی برای گناه بزرگ ]بخشیدن آتش به انسان[ می خواند و در ادامه زنان را «بلایی آسمانی برای میرایان» می نامد و می گوید: «زنان، آن فتنه انگیزانِ شیطانی را همچون بلای جان مردان آفرید.»[ii] از طرف دیگر با دقت در مفاهیم و مصادیق آن در برتری جستن فرد از افراد جامعه، زنان صرفاً با توانایی های جسمی و عملی خود مرتبه می یافتند، iii]Arete] که تلویحاً به زبان فارسی می توان آن را به فضیلت مندی یا شایستگی برگرداند، مفهومی است که ارجاع به خاستگاه های پهلوانی، جسمانی و عملی افراد دارد و عموماً مصادیق مطرح در آن بر مردان شایسته اطلاق می شود ولی درباره ی زنان نیز وضع شده است؛ که معیارهای آن (قد و قامت، زیبایی، باروری…) کاملاً مبتنی بر لذات و خواسته های یک مرد معین شده است. علاوه بر این در یونان مردان قادر به ازدواج چند باره یا داشتن معشوقه بودند، در حالیکه این امر درباره ی زنان بیانگر اوج شرارت و نابکاری بود که هومر در اشعار خود به خاطر این گناه شخصیت هلن و کلیتمنسترا را نمادی از پستی و شرارت می داند. در واقع زن ابزاری برای تولید مثل تلقی می شود و زنان به نیک و بد تقسیم می شوند، نیک آن است که برای اداره ی اموال و فرزندان خانه داری کند و نیز بد سرشت کسی است که برای لذت مردان کار می کند.[iv]

در کنار تمام این ظلم هایی که نسبت به زنان روا می داشتند، اخلاق عرفی پسندیده برای زن دهان و چشم بستن برای بردگی بود:«تاج زن، سکوت او است.»[v] دعوت زن به سکوتی که نشانی از وقار و شایستگی او است، بیشتر یک فریب است. پریکلس سیاستمدار شهیر درباره ی فضیلت و شایستگی زنان می گوید: «فضیلت زنانگی ایجاب می کند که آنان کمتر سخن بگویند، خواه این سخنان خوب باشد خواه بد.»[vi] حقیقت موضوع این است که بطور کلی زنان در سیر تاریخ وجودشان همواره در حاشیه و تنگنای انسانیت و حقوق انسانی قرار داشته است، این امر برآمده از طبیعت انسان است، مرد یا جسم نر با تکیه بر طبیعت خود تنها قانون جنگل را اجابت نموده و زن نه تنها به جهت طبیعت خاص خود که به جهت جهل انسان بدوی از ساختار زیست شناختی زن و سلطه نادانی بر کردارش -خود شیطان مجسمی بود که- زن را شیطان زده و نجس می خواند. حقیقت تاریخ نمایناگر امری مغایر با برداشت و اندیشه عموم جاهل و خود بر جانب حق بین است، زن نه فقط موجودی نجس نیست که برعکس خاصیت خلق و آفرینش را در خود دارد، مهر در ضمیر این خالق درونی است. زن تجلی عواطف و آرامش است. حال آنکه سرچشمه تعالی مرد نیز می باشد و به عنوان یک انسان کامل دارای خرد و توان انتخاب است. اما بر طریق این کهن الگوی تاریخی که همواره در نظر طرد و ضعف نگریسته شده است از بسیاری جهات دچار خودناباوری است و خب این از نگاه اجتماعی به دور نیست. هویت زن در تاریخ فرمانبردار تربیت شده است و این در حالی است که شخصیت هایی که به جای پیروی، پیشروی کرده اند ازمیان برداشته شده اند. در قرون معاصر هنوز هم زنان بر سبقه ی جهل به عنوان جنس دوم تلقی می شوند، در دنیای امروز زنان خاستگاه اجتماعی خود را رفعت بخشیده اند اما بیش از هر چیز سیمای دلقک گون و ژست های مضحک روشن اندیشی در پستوی این ترفیع، نکبت بی خردی را نمایان می دارد که این کنش نه برای زن که برای نمایاندن و اثبات خود و محوریت اخلاقی مرد هبه شده است.


[i] تئوگونی/570 – کارها و روزها 70-71

[ii] تئوگونی/590-600

iii] αρετη]

[iv] گفتارهای نهان/ دموستن

[v] آژاکس/سوفکلس

[vi] جنگ های پلوپونزی-ج1/توسیدید